احکام از دیدگاه حضرت مهدی (ع)
1- حرمت نماز در پوست سمور و انواع روباه
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«... اما السَّمور و الثعالب فحرام علیک و علی غیرک الصلاة فیه» (1)؛
«... اما سمور و انواع روباه، پس حرام است بر تو و غیر تو نماز در [پوست] آنها».
لباس نمازگزار باید پاک باشد و از مال غصبی تهیه نگردیده و از پوست حیوان حلال گوشت باشد، و لذا نمازگزاردن در پوست سمور و انواع روباهها جایز نمیباشد و حرمت در آن به معنای حرمت وضعی است که مرادف با بطلان نماز است. (2) امام حسین (علیه السلام) عاشق عبادت و رکوع و سجود برای خداوند متعال بود. او نماز را با رکوعها و سجدههای طولانی به جای میآورد، و همین مناجاتها و ارتباط او با خدا بود که از او مردی با عظمت ساخت و لذا در برابر تمام مصائب هم چون کوهی استوار ایستاد و خم به ابرو نیاورد، و به استقبال مصائب و مشکلات رفت و سرافراز بیرون آمد.
2- حکم پوست حیوان مأکول اللحم
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در جواب شخصی فرمود:«... یحلّ لک جلود المأکول من اللحم اذا لم یکن فیه غیره» (3)؛
«... بر تو پوستهای حیوانات مأکول اللحم حلال است در صورتی که در آن [پوست] غیر مأکول اللحم نباشد».
از شرایط صحت نماز آن است که لباس نمازگزار اگر از پوست حیوان است، حیوانی باشد که گوشتش حلال است، و از اجزای حیوان حرام گوشت در آن نباشد، وگرنه نماز او باطل میباشد.
3- حکم مسّ میت در حال گرمی بدن
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی کسی که مردهای را در حال گرمی بدنش مس کرده فرمود:«اذا مسّه علی هذه الحال لم یکن علیه الا غسل یده» (4)؛
«هرگاه او را در این حال مسّ کند تنها بر او شستن دستش واجب میشود».
در فقه اسلامی با روایات به اثبات رسیده که هرگاه میت را در حالی که بدنش گرم است مسّ کنیم و بدنمان یا بدن میت رطوبتی داشته باشد تنها شستن بدن کافی است، ولی در صورتی که بدن میّت سرد شده و به او دست بگذاریم، غسل مسّ میّت لازم است.
4- رکوع و سجود طولانی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:«اشهد انک... کنت... طویل الرکوع و السجود» (5)؛
«گواهی میدهم که تو... رکوع و سجود طولانی داشتی».
امام حسین (علیه السلام) عاشق عبادت و رکوع و سجود برای خداوند متعال بود. او نماز را با رکوعها و سجدههای طولانی به جای میآورد، و همین مناجاتها و ارتباط او با خدا بود که از او مردی با عظمت ساخت و لذا در برابر تمام مصائب هم چون کوهی استوار ایستاد و خم به ابرو نیاورد، و به استقبال مصائب و مشکلات رفت و سرافراز بیرون آمد. ما نیز باید از امام حسین (علیه السلام) درس رفته و او را الگوی خود در تمام کارهایمان قرار دهیم.
5- نماز خواندن پشت قبور امامان
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی حکم نماز در مشاهد امامان معصوم (علیهم السلام) و نحوهی آن فرمود:«اما الصلاة فانّها خَلْفه و یجعل القبر امامه، و لایجوز ان یصلی بین یدیه و لاعن یمینه و لاعن یساره؛ لانّ الامام (علیه السلام) لایُتَقَدَّم علیه و لایُساوی» (6)؛
«اما نماز باید پشت امام باشد به نحوی که قبر جلوی او قرار گیرد، و جایز نیست که جلوی امام یا طرف راست و یا چپ او نماز گذارد؛ زیرا نمیتوان بر امام پیشی گرفت یا مساوی او نماز به جای آورد».
6- حکم گرداندن تسبیح در حال نماز
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی حکم گرداندن تسبیح در حال نماز واجب و یا مستحب فرمود:«یجوز ذلک اذا خاف السهو و الغلط» (7)؛
«اگر خوف سهو و غلط دارد میتواند این کار را انجام دهد».
7- حکم تسبیح با دست چپ
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی تسبیح گرداندن با دست چپ فرمود:«یجوز ذلک و الحمدلله» (8)؛
«این کار جایز است، و ستایش مخصوص خداوند است».
8- حکم سجدهی بر تربت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی سجده بر لوحی از تربت قبر امام حسین (علیه السلام) فرمود:«یجوز ذلک و فیه الفضل» (9)؛
«این کار جایز بوده و در آن فضیلت است».
9- حکم سجدهی بر قبور امامان در حال نماز
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی سجدهی بر قبور امامان (علیهم السلام) فرمود:«اما السجود علی القبر فلایجوز فی نافلة و لافریضة و لازیارة، و الذی علیه العمل ان یضع خدّه الایمن علی القبر» (10)؛
«اما سجدهی بر قبر نه در نافله و نه در فریضه، و نه در زیارت جایز نیست، و آنچه بر آن است عمل اینکه صورت راستش را بر روی قبر بگذارد».
10- حکم ملحق شدن به امام جماعت در حال رکوع
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی کسی که به امام جماعت در حال رکوع ملحق شده و تکبیر رکوع را نشنیده فرمود:«اذا لحق مع الامام من تسبیح الرکوع تسبیحة واحدة اعتدّ بتلک الرکعة، و ان لم یسمع تکبیرة الرکوع» (11)؛
«اگر به یک تسبیح امام از تسبیحات رکوع رسید به آن رکعت اعتنا کرده و یک رکعت به حساب آورد، گرچه تکبیر رکوع را نشنیده باشد».
11- حکم یقین به عدم انجام نماز ظهر به طور کامل در حال نماز عصر
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی کسی که نماز ظهر را خوانده و بعد از دخول در نماز عصر و به جای آوردن دو رکعت از آن یقین پیدا میکند که دو رکعت از نماز ظهر را نخوانده فرمود:«ان کان احدث بین الصلاتین حادثة یقطع بها الصلاة اعاد الصلاتین، و اذا لم یکن احدث حادثة جعل الرکعتین الاخیرتین تتمة لصلاة الظهر و صلّی العصر بعد ذلک» (12)؛
«اگر در بین دو نماز کاری را انجام داد که نماز را با آن قطع میکند هر دو نماز را اعاده مینماید، ولی اگر کاری انجام نداده، دو رکعت آخر را تتمهی نماز ظهر کرده و بعد از آن نماز عصر را به جای میآورد».
12- حکم نماز در مرکب هنگام شدت برف
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که درباره کسی که در محملی است و برف زیادی آمده و از پیاده شدن خوف دارد، آیا میتواند در محمل نماز بخواند فرمود:«لا بأس به عند الضرورة و الشدّة» (13)؛
«هنگام ضرورت و گرفتاری اشکالی در آن نیست».
13- سنت، هنگام ورود در نماز
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی سنت هنگام توجه به نماز فرمود:«التوجه کلّه لیس فریضة، و السنة المؤکدة فیه التی هی کالإجماع الذی لاخلاف فیه: (وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفاً مسلماً علی ملة ابراهیم و دین محمد و هدی امیرالمؤمنین و ما انا من المشرکین. انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین، لاشریک له، و بذلک امرت و انا من المسلمین...» (14)؛
«هیچگونه از انواع توجه واجب نیست، و سنت مؤکّد در آن که همانند اجماعی است که در آن خلافی نیست اینکه بگوید: (رویم را به طرف کسی کردم که آسمانها و زمین را خلق کرده و به سوی توحید تمایل دارم و تسلیم اویم، بر ملت ابرهیم (علیه السلام) و دین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، و هدایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و من از مشرکان نخواهم بود. همانا نماز و مناسک و زندگی و مرگم [همگی] برای خداوندی است که پروردگار عالمیان است، خداوندی که برای او شریکی نمیباشد، و من به آن دستور داده شدهام و از مسلمانان میباشم...)».
مستحب است که قبل از تکبیر نماز این جملات گفته شود.
14- ثواب سورههایی که در نماز خوانده میشود
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی کسی که در نمازش سورهی «قدر» و «حمد» را ترک کرده و سورهی دیگر را قرائت کرده فرمود:«الثواب فی السُّورَ علی ما قد رُوِیَ، و اذا ترک سورة مما فیها الثواب و قرأ «قُل هُو الله أَحَد» و «انّا اَنزَلناه»؛ لفضلهما، اعطی ثواب ما قرأ و ثواب السورة التی ترک، و یجوز ان یقرأ غیر هاتین السورتین و تکون صلاته تامّة، ولکن یکون قد ترک الفضل» (15)؛
«ثواب در سورهها آنگونه است که روایت شده. و هرگاه سورهای را ترک کرد که در آن ثواب است و (قُل هُوالله اَحد» و (اِنّا اَنزلناه» را قرائت نمود، به جهت فضیلتی که دارند، به او هم ثواب سورهای داده میشود که قرائت کرده و هم ثواب سورهای داده میشود که قرائت کرده و هم ثواب سورهای که آن را ترک کرده است. و نیز جایز است که غیر این دو سوره را قرائت کند و در عین حال نمازش کامل است، و تنها فضیلتی را رها کرده است».
خواندن سورهی «حمد» و «قدر» آن قدر در نماز ثواب دارد که اگر کسی در نماز سورههای دیگر را رها کرده و به یکی از این دو بپردازد هم ثواب این دو سوره را دارد و هم سورههایی که به خاطر این دو آنها را رها کرده است.
15- حکم قنوت در نماز جعفر طیّار
امام زمان (علیه السلام) دربارهی موقع قنوت در نماز جعفر طیّار (قدس سره) میفرماید:«و القنوت مرّتان فی الثانیة قبل الرکوع و الرابعة» (16)؛
«و قنوت دو بار است یکی در رکعت دوم قبل از رکوع و دیگری در رکعت چهارم».
نماز جعفر طیّار چهار رکعت است که دو رکعت دو رکعت خوانده میشود و در رکعت دوم هر کدام، قبل از رکوع قنوت خوانده میشود که مجموعاً دو قنوت دارد.
16- حکم نماز جعفر طیّار در سفر
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی حکم خواندن نماز جعفر طیّار در سفر فرمود:«یجوز ذلک» (17)؛
«این کار جایز میباشد».
از این حدیث استفاده میشود که مسافر میتواند نماز جعفر طیّار را نیز در سفر بخواند و به ثواب عظیم آن نایل گردد.
17- وقت فضیلت نماز جعفر طیّار
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی فضیلت نماز جعفر طیّار فرمود:«افضل اوقاتها صدر النهار من یوم الجمعة، ثم فی ای الایّام شئت وای وقت صلّیتها من لیل او نهار» (18)؛
«بهترین اوقات این نماز اول روز جمعه است، سپس در هر روز از روزها که خواست و هر وقتی که اراده کرد از شب یا روز میتواند این نماز را به جای آورد».
18- حکم سهو در تسبیحات نماز جعفر طیّار
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی کسی که در تسبیحات نماز جعفر طیّار شک میکند فرمود:«اذا سهی فی حالة من ذلک ثم ذکر فی حالة اخری قضی ما فاته فی الحالة التی ذکر» (19)؛
«هرگاه در حالتی از آن سهو کرد و در حالت دیگر یادش آمد آنچه را که از او در حالتی که ذکر شد فوت شده را قضا نماید».
اگر تسبیحات نماز جعفر طیّار را در رکعتی از آن نماز سهو کرده و به جای نیاورد، هرگاه در رکعت دیگر یادش آمد میتواند آن تسبیحات فراموش شده را تدارک کند.
19- حکم سجدهی اشتباهی در نماز شب
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی سجدهی اشتباهی بر غیر زمین و آنچه از آن میروید در شب تاریک در نماز شب فرمود:«ما لم یستَوِ جالساً فلاشیء علیه فی رفع رأسه لطلب الخُمرة» (20)؛
«تا مادامی که به طور کامل ننشسته چیزی بر او به جهت برداشتن سرش برای پیدا کردن سجّاده نیست».
20- پاک شدن اموال با پرداخت زکات
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به شیعیانش فرمود:«اما اموالکم فما نقبلها الا لتطهّروا» (21)؛
«ما اموالتان را تنها به جهت پاک کردنش میپذیریم».
یکی از فروع دین و تکالیف مالی که متوجه کشاورزان است مسألهی زکات میباشد، که با پرداخت آن مال زکوی پاک شده و رشد و نمو پیدا میکند. انسان هرچه از اموال خود را در راه خدا بدهد اما قبل از آن زکات مالش را نپرداخته باشد هیچ گاه مورد قبول خدا و اهل بیت (علیهم السلام) قرار نمیگیرد، و لذا این امر امتحان بزرگی برای انسان است.
21- برکت داشتن توشه و خرجی سفر حج و زیارت
امام زمان بر زاد و توشه و نفقهی حجّاج و زائران اماکن مقدسه و مراقد مشرّفه دعا به برکت کرده آنجا که به خداوند عرضه میدارد:«و بارک للحجاج و الزوّار فی الزاد و النفقة» (22)؛
«و به توشه و سرمایهی حجّاج برکت عنایت کن».
ممکن است که معنای جملهی بالا این باشد که خداوند متعال به مال افراد برکت دهد تا خرجی و توشهی سفر حج و زیارت خود را از مال برکتدار کسب نمایند.
و نیز ممکن است که معنای آن این باشد که خداوند متعال به زاد و توشهی حجّاج و زوّار که به حج آوردهاند برکت دهد تا در جای خوب مصرف شود.
22- قسمت بودن حج
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی از خداوند متعال میخواهد تا حج را به فضل و کرمش قسمت مسلمانان کند؛ آنجا که عرضه میدارد:«و اقض ما اوجبت علیهم من الحجّ و العمرة بفضلک و رحمتک یا ارحم الراحمین» (23)؛
«و حج و عمرهای را که بر آنان واجب کردهای قسمتشان گردان».
خداوند متعال گرچه حج را بر عموم مردم واجب کرده ولی باید دانست که انجام و به جای آوردن آن فریضه به قسمت است، و در این قسمت اراده و خواست خود انسان نیز سهیم است؛ زیرا قضای الهی با شرایطی است که با ارادهی انسان همراه است.
23- حکم احرام در لباس خزّ
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی احرام در لباس خزّ فرمود:«لا بأس ذلک، و قد فعله قوم صالحون» (24)؛
«اشکالی ندارد، و اقوام صالحی این کار را انجام دادهاند».
24- حکم نیّت در حجّ نیابتی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی حج نیابتی و اینکه آیا احتیاج نیّت انجام آن از طرف منوب عنه دارد یا خیر فرمود:«یذکره و ان لم یفعل فلا بأس» (25)؛
«باید نام او را به یاد آورد، ولی ار این کار را نکرد اشکالی ندارد».
25- حکم حرمت رفتن به سایهبان در حال احرام
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی محرمی که برای خود حفاظی از باران گرفته تا لباسش خیس نشود و محملش مرطول نگردد فرمود:«اذا فعل ذلک فی المحمل فی طریقه فعلیه دم» (26)؛
«هرگاه این کار را در محمل در بین راه انجام داد باید یک قربانی بدهد».
26- حکم نحر از کسی که اسمش را فراموش کرده
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی کسی که شتری برای کسی خریده که غائب است و هنگام نحر از طرف او نامش را فراموش کرده فرمود:«لا بأس بذلک و قد اجزأ عن صاحبه» (27)؛
«مشکلی در آن نیست و از طرف صاحبش مجزی است».
در عمل نیابتی، ذکر نام کسی که عمل را نیابتی از طرف او انجام میدهد لازم نیست و همین که عمل را از طرف کسی که او نایبش میباشد انجام دهد کافی است.
27- حکم بستن لنگ احرام از پشت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی حکم بستن لنگ احرام از پشت فرمود:«جائز ان یتّزر الانسان کیف شاء اذا لم یُحْدِث فی المئزر حدثاً بمقراض و لاابرة یخرجه به عن حدّ المئزر... فانّ السنة المجمع علیها بغیر خلاف تغطیة السُرّة و الرکبتین، و الأحبّ الینا و الأفضل لکلّ احد شدّه علی السبیل المعروفة للناس ان شاء الله» (28)؛
«جایز است بر انسان که هرگونه خواست حولهی [حرام] را ببندد، در صورتی که در آن چیزی را با قیچی و سوزن ایجاد نکرده باشد که از حدّ حوله بودن خارج سازد... زیرا سنتی که بر آن اجماع بوده و درآن خلافی نیست عبارت است از پوشاندن ناف تا دو زانو، و بهتر نزد ما و برتر برای هر کس آن گونهای است که بین مردم معروف است، اگر خدا بخواهد».
مقدار واجب در لنگ احرام آن است که ما بین ناف و زانو را بپوشاند، و در کیفیت بستن آن باید طوری لنگ را ببندد که مردم میبندند و نباید کاری کند که بین مردم شناخته گشته و برخلاف همه باشد؛ زیرا در آن مکان شریف باید از طرفی یکپارچگی را حفظ کرده و دیگر اینکه نباید بین مردم مشهور شد.
28- حکم بستن لنگ احرام با وسیلهی خارجی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی بستن لنگ با چیزی غیر از لنگ فرمود:«لایجوز شدّ المئزر بشیء سواه من تکّة و لاغیرها» (29)؛
«بستن حولهی [احرام] با چیزی غیر از آن از تکه یا چیز دیگر جایز نیست».
مطابق این روایت بستن لنگ احرام یا تکه یا وسیلهای دیگر به غیر از خود لنگ جایز نیست.
29- جهاد، بعد از هدایت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) میفرماید:«... فجاهدتهم بعد الأیعاز لهم و تأکید الحجة علیهم...» (30)؛
«... پس از آنکه آنان را از کار خود بازداشته، و حجت و دلیل را بر ایشان تأکید نمودی، با آنان کارزار کردی...».
هدف اصلی هدایت مردم است و لذا تا حدّ توان قبل از آن که دست به اقدام عملی بزنیم باید در صدد هدایت گمراهان باشیم، و در صورتی که از هدایت آنها ناامید شدیم و آنان را موعظه کرده و حجت را بر آنان تمام نمودیم اقدام عملی را شروع کرده و با آنها مقابله نماییم، همانگونه که امام حسین (علیه السلام) چنین نمود.
30- شروع کننده نبودن به جنگ
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:«فجاهدتهم... و بَدَؤوک بالحرب» (31)؛
«با آنان جهاد کردی... و آنان با تو شروع به جنگ کردند».
اسلام هیچگاه اجازه نمیدهد که شروع کنندهی جنگ باشیم؛ زیرا هدف در اسلام هدایت مردم است نه کشتن آنها، و لذا جنگ را در جایی اجازه میدهد که حجت بر مخالفان تمام شده و دست از عناد و سرکشی برندارند، و این کاری بود که امام حسین (علیه السلام) در صحرای کربلا انجام داد.
31- حکم گواهی صاحب برص و جذام
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی گواهی کسی که برص و جذام داشته یا فلج است فرمود:«ان کان ما بهم حادثاً جازت شهادتهم، و ان کان ولادة لم تَجُز» (32)؛
«اگر آنچه بر آنان است نبوده و حادث شده، گواهی آنان جایز است، ولی اگر مادرزادی بوده جایز نیست».
32- حکم ازدواج بین زنی و نوهی دختری آن زن
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی ازدواج با زنی و نوهی دختری آن زن فرمود:«قد نهی عن ذلک» (33)؛
«از آن نهی شده است».
33- حکم گذاشتن تربت با میّت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی گذاشتن تربت با میّت در قبرش فرمود:«یَوضَع مع المیت فی قبره و یُخْلَط بحنوطه ان شاءالله» (34)؛
«با میّت در قبرش گذاشته میشود و با حنوطش نیز مخلوط میگردد، انشاءالله».
34- حکم نوشتن با تربت به کفن میّت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی نوشتن تربت که میت شهادت به وحدانیت خدا میدهد فرمود:«یجوز ذلک» (35)؛
«این کار جایز است».
35- حکم تسبیح با تربت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی تسبیح با تربت قبر امام حسین (علیه السلام) فرمود:«یسبّح به، فما من شیء من التسبیح افضل منه، و من فضله انّ الرجل یَنْسی التسبیح و یدیر السُّبْحَة فَیُکْتَبُ له التسبیح» (36)؛
«با آن تسبیح میشود، و هیچ تسبیحی برتر و با فضیلتتر از آن نیست. و از فضیلت تسبیح تربت اینکه کسی ذکر را فراموش میکند ولی تسبیح را میچرخاند، با این کار برای او تسبیح و ذکر نوشته میشود».
36- حکم شرکت زن در تشییع جنازهی همسرش
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی جواز شرکت زن در تشییع جنازهی همسرش فرمود:«تخرج فی جنازته» (37)؛
«با جنازهی او از خانه خارج میشود».
گرچه زن باید در عدهی وفات در خانهی شوهر باشد ولی طبق این روایت شرکت در تشییع جنازهی شوهرش اشکال ندارد و ناقض حکم مذکور نخواهد بود.
37- حکم به زیارت قبر شوهر رفتن
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی رفتن زن در حال عدّهی وفات به زیارت قبر شوهرش فرمود:«تزور قبر زوجها و لاتبیت عن بیتها» (38)؛
«میتواند به زیارت قبر همسرش برود ولی در غیر خانهاش بیتوته نکند».
گرچه زن در عدهی وفات شوهرش باید در خانهی او بماند ولی این حکم با زیارت قبر شوهرش نقض نمیگردد و لذا - طبق این روایت - میتواند هرگاه که خواست به زیارت قبر او برود ولی شب را باید در خانهی شوهر وفات یافتهاش بیتوته کند.
38- حکم خروج زن در حال عدّه به جهت حوائج
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی خروج زن از خانهاش در حال عدهی وفات شوهرش فرمود:«ان کان حقّ خرجت و قضتْه، و ان کانت لها حاجة لم یکن لها مَن ینظر فیها خرجت لها حیت تَقْضِیَ و لا یبیت عن منزلها» (39)؛
«اگر حق است خارج شود و آن را قضا نماید، و اگر به آن احتیاج دارد و کسی نیست که در آن نظر نماید میتواند به جهت آن از خانه خارج شده و به جای آورد ولی در غیر خانهاش بیتوته نکند».
گرچه زن باید در زمان عدّهی وفات در خانهی شوهرش بماند ولی این حکم با بیرون رفتن زن به جهت برطرف کردن حاجتش منافاتی ندارد.
39- وقت خواندن دعای وداع ماه رمضان
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی وقت خواندن دعای وداع ماه رمضان که آخر شب ماه رمضان است یا آخر روز آن هنگام رؤیت هلال ماه شوّال فرمود:«العمل فی شهر رمضان فی لیالیه و الوداع یقع فی آخر لیلة منه، فان خاف ان ینقص جعله فی لیلتین» (40)؛
«عمل در ماه رمضان در شبهای آن است و وداع در آخرین شب از ماه رمضان انجام میگیرد، و اگر خوف داشت که نقصان پذیرد آن را در دو شب قرار دهد».
اعمالی که دربارهی ماه رمضان رسیده در شبها انجام میپذیرد و لذا باید دعای وداع ماه رمضان در شب آخر ماه خوانده شود، ولی اگر خوف دارد که به جهت شبهه و شک در شب آخر ماه این دعاها از او فوت شود در دو شب آن را قرائت نماید.
4- ملکیّت در اسلام
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی خرید ملکی فرمود:«الضیعة لایجوز ابتیاعها الا من مالکها او بأمره و رضاً منه» (41)؛
«آن ملک را نمیتوان جز از مالکش یا به دستور و رضایتش خرید».
ملک را باید از خود مالکش خرید و یا اینکه به توسط کسی خرید که از ناحیهی صاحبش دستور فروش دارد و او راضی به فروش ملکش میباشد.
41- حکم دو حدیث متعارض
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی دو حدیث متعارض فرمود:«... بایّهما اخذت من جهة التسلیم کان صواباً» (42)؛
«... به هر کدام از آن دو از جهت تسلیم اخذ نمایی صحیح است».
مطابق این روایت هرگاه دو روایت که هر دو حجتاند با یکدیگر در مفادشان تعارض بود و نتوان آنها را جمع عرفی کرد میتوان به هر کدام عمل کرده و برابر آن تسلیم شد.
42- حکم لباسهای خریداری شده از کفّار
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی لباسهایی که از مجوس خریداری شده و آنها مردار و حیوان غیر مذکّی میخورند و غسل جنابت نمیکنند، که آیا میشود در آنها نماز خواند؟ فرمود:«لا بأس بالصلاة فیها» (43)؛
«نماز در آنها اشکال ندارد».
43- حکم استفاده از اموال حرامخوار
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی وکیلان وقف که آنچه را در اختیارشان است بر خود حلال میشمرند و انسان را به طعامشان دعوت کرده و هدیه میدهند فرمود:«ان کان لهذا الرجل مال او معاش غیر ما فی یده فکلّ طعامه و اقبل بِرَّه و الاّ فلا» (44)؛
«اگر برای آن مرد مال یا معیشتی غیر از آنچه در دست اوست میباشد از غذایش بخور و هدیهاش را بپذیر، وگرنه چنین مکن».
44- حجّیّت خبر ثقه
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«اما محمد بن عثمان العمری رضی الله عنه و عن ابیه من قبل؛ فانّه ثقتی و کتابه کتابی» (45)؛
«اما محمد بن عثمان عمری - خداوند از او و از پدرش از قبل راضی باشد - او مورد اعتماد من است و نامهی او نامهی من محسوب میشود».
یکی از مباحثی که در علم اصول و علم حدیث مطرح است بحث از حجیت خبر ثقه میباشد. علما برای مدعای خود به آیات، روایات، اجماع، درک عقل و بنای عقلا استدلال کردهاند که یکی از روایات، توثیق امام زمان (علیه السلام) و تأیید محمد بن عثمان عمری است، و توثیق او در حقیقت به معنای حجیت خبر هر شخص ثقه است و لذا باید به مفاد خبر او عمل کرد.
45- قبول شدن اموال حلال و پاک
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به اسحاق بن یعقوب فرمود:«و اما ما وصلتنا به فلا قبول الا لما طاب و طهر» (46)؛
«آنچه را که [از اموال] به ما میرسانی تنها مواردی قبول است که حلال و پاک باشد».
انسان هرچه مال در راه خدا بدهد و برای کار خیر مصرف کند باید بداند مالی مورد رضایت خدا و قبول اهل بیت (علیهم السلام) واقع میشود که پاک و حلال باشد و از راه حرام و شبههناک به دست نیامده باشد، و لذا مقدار کمی از مال حلال که در راه خدا داده میشود از مقدار زیاد که حرام و شبههناک است بهتر است که در این راه داده شود.
46- حرام بودن پول آوازهخوان
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«ثمن المغنیة حرام» (47)؛
«اجرت زن آوازهخوان حرام است».
از آنجا که آوازهخوانی حرام است، لذا اگر کسی خود را اجیر برای این کار حرام کند و از این راه پولی به دست آورد برای او حرام بوده و مالک آن نمیشود.
47- حرمت آشامیدن آبجو
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«اما الفقاع فشربه حرام» (48)؛
«اما آبجو، پس آشامیدنش حرام است».
آبجو نیز در اسلام همانند شراب حرام شده گرچه مادهی سکرآورش از شراب کمتر است. و لذا در روایات آمده که فقاع و آب جو نیز همان شراب است که مردم آن را کوچک شمردهاند.
48- وجوب ختان
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«... انّ الأرض تَضِجُّ الی الله عزوجل من بول الأغلف اربعین صباحاً» (49)؛
«... همانا زمین به سوی خداوند عزوجل از بول کسی که ختنه نکرده تا چهل صبح ضجّه میزند».
از واجباتی که به مرد اختصاص دارد و باید قبل از رسیدن به حدّ بلوغ باید انجام دهد ختنه کردن است، و در صورت ختنه نکردن، در موقع بول کردن، زمین تا چهل روز فریاد برمیآورد.
49- لزوم غلبهی مسلمین بر کفّار
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی عرضه میدارد:«و تفضّل... علی الغزاة بالنصر و الغلبة» (50)؛
«و به رزمندگان نصرت و غلبه عنایت فرما».
مسلمانان وظیفه دارند که هنگام هجوم دشمنان اسلام بر آنها به مبارزه برخواسته و سعی بلیغ داشته باشند تا بر آنها نصرت یافته و غلبه کنند و هرگز زیر سلطهی اسارت و چکمهی آنها نروند، چرا که اسلام هرگز نخواسته که مسلمانان ذلیل و خوار و زیردست کفّار باشند.
50- حرمت سرقت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«و اکفف ایدینا عن الظلم و السرقة» (51)؛
«دست ما را از ظلم و تعدّی و تجاوز بازدار».
یکی از محرّمات الهی سرقت است. سرقت با دستان انواع و اقسامی دارد که یکی از آنها سرقت اموال مردم با دست است و نوع دیگر سرقت احادیث و اخبار و روایاتی است که - مع الاسف - برخی از متعصّبان به جهت مخالفت آنها با عقایدشان با آنکه صحیح السند است از کتابهایشان حذف میکنند.
51- مقابله با تجاوزکنندگان به حدود الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که از خداوند متعال اینگونه میخواهد:«... و انصرنی علی من تعدّی محدودک» (52)؛
«... مرا به جهت مقابلهی با کسانی که از حدودت تجاوز کردهاند یاری فرما».
برخی از فراد هستند که حدود الهی را که همان تکالیف خداوند متعال است شکسته و به آن تجاوز میکنند، و وظیفهی هر مسلمانی است که با آنان مقابله نماید، ولی باید در این کار مهم از خداوند متعال یاری بجوییم، همانگونه که امام زمان (علیه السلام) از خداوند در این امر مهم یاری میطلبد.
52- ضرورت برپایی حدود الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«... و وفّقنی لإقامة حدودک» (53)؛
«... و مرا بر اقامهی حدودت موفّق گردان».
حدود الهی باید پیاده شود و از آن جا که کار بزرگی است لذا احتیاج به توفیق خداوند متعال دارد، و بدین جهت است که باید از خداوند متعال بخواهیم که ما را بر انجام آن موفق گرداند، همانگونه که حضرت مهدی (علیه السلام) از خداوند خواستار است.
53- بنای بر قبور
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:«السلام علی صاحب القبّة السامیة» (54)؛
«سلام بر صاحب گنبد بلند».
و نیز میفرماید:
«السلام علیک یا مولای، و علی الملائکة المرفوعین حول قبّتک» (55)؛
«سلام بر توای مولای من، و بر فرشتگانی که گرداگرد قبر تو هستند».
گرچه وهابیان بنای بر قبور را بدعت و آن را مظهر شرک میدانند، ولی در جای خود ثابت شده که این عمل مصداق تعظیم شعائر الهی و ترفیع بیوتی است که خداوند متعال اذن آن را داده است، و تأیید آن اینکه مطابق حدیث دوم ملائکه به گرداگرد قبهی امام حسین (علیه السلام) میگردند.
54- زیارت قبور
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:«السلام علیک و علی الملائکة... الواردین لزیارتک» (56)؛
«سلام بر تو و بر فرشتگانی که... به جهت زیارتت بر تو وارد میشوند».
وهابیان گرچه سفر به جهت زیارت قبور حتی قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بدعت میدانند و آن را جایز نمیشمارند، ولی مطابق روایات بسیار و در حدّ تواتر و بعضاً صحیح السند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به زیارت قبرش تشویق و ترغیب کرده است، و در جملات فوق اشاره شده که ملائکه به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) میآیند.
55- امر به معروف و نهی از منکر
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:«... و امرت باقامة الحدود و الطاعة للمعبود، و نهیت عن الخبائث و الطغیان» (57)؛
«... و به برپا داشتن حدود و فرمانبری از معبود امر نمودی، و از پلیدی و سرکشی بازداشتی».
یکی از وظایف عموم مسلمانان امر به معروف بلکه برپاداشتن آن و اطاعت خداوند متعال است، و نیز باید مردم را عملاً از پلیدیها و سرکشیها بازداشت، همانگونه که امام حسین (علیه السلام) چنین نمود.
56- نهی از تشکیک در نقل راویان ثقه
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«لا عُذْرَ لَأَحْدٍ مِنْ مَوالینا فی التَّشْکیکِ فیما یُؤَدّیهِ عَنّا ثِقاتُنا» (58)؛
«در تشکیک نسبت به روایاتی که موثقان از ما برای شما نقل میکنند، احدی از شیعیان ما عذری ندارند».
فقهای عظام، در کتابهای استدلالی اصول، برای حجّیّت خبر ثقه، به این روایت تمسک کردهاند؛ زیرا، در این روایت، حضرت در واقع، به متابعت و قبول روایات کسانی امر کرده است که مورد وثوقاند و سنت اهل بیت (علیهم السلام) را نقل میکنند.
مفاد حدیث، آن است که کسی حق ندارد، در روایاتی که از اهل بیت (علیهم السلام) به واسطهی اصحاب مورد وثوق نقل شده، تشکیک کند و به آنها ترتیب اثر ندهد، مگر در صورتی که علم به خطای آن داشته باشد یا اینکه مفاد خبر، مخالف با کتاب و یا سنت قطعی یا عقل سلیم باشد؛ زیرا، این ثقات از اصحاباند که واسطهی نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام)، هستند و تشکیک در روایات آنان، سبب میشود که چیزی از معارف اهل بیت (علیه السلام)، به دست ما نرسد.
لازم به تذکر است که وثاقت، درجاتی دارد که بعضی از مراتب آن، ملازم با عدالت، بلکه فوق عدالت است. تعبیری که امام حسین (علیه السلام)، برای حضرت مسلم بن عقیل در نامهی خود به اهل کوفه بیان داشتهاند: «و من به سوی شما برادر و پسر عمو و مورد وثوق از خاندانم، مسلم بن عقیل را نزد شما میفرستم» (59). مرتبهی فوق عدالت را میرساند.
57- حکم وقف
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«وَأَمّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الوَقْفِ عَلی ناحِیَتِنا وَما یَجْعَلُ لَنا ثُمَّ یَحْتاجُ إلَیْهِ صاحِبُهُ، فَکُلُّ ما لَمْ یُسَلَّمْ فَصاحِبُهُ فیهِ بِالْخِیارِ، وَکُلُّ ما سُلِّمَ فَلا خِیارَ فیهِ لِصاحِبِهِ، إحْتاجَ إِلَیْهِ صاحِبُهُ أَوْ لَمْ یَحْتَجْ (60)»؛
«از ما دربارهی اینکه فردی چیزی را برای ما وقف کرده؛ ولی خودش به آن محتاج شده، پرسیدهای. حکم این چنین فردی، این است که در آنچه برای ما وقف کرده، ولی تسلیم ما نکرده، مختار است و میتواند وقف را به هم بزند، ولی آنچه را به جهت تسلیم وقفاش مسلّم شده، دیگر نمیتواند آن را برگرداند، خواه به آن احتیاج داشته باشد یا نداشته باشد».
حکم وقف با معاملات دیگر، تفاوت دارد. اگر کسی چیزی را بفروشد و پولاش را از مشتری بگیرد، ولی پشیمان شده و از معامله صرفنظر کند، میتواند پول را پس دهد و معامله را به هم زند، اما وقف اینگونه نیست. وقتی چیزی وقف شد، اگر واقف، آن را به موقوف علیه (کسانی که آن چیز برای آنان وقف شده) تسلیم نکرده باشد، میتواند وقف را برهم زده و به داراییهای خودش باز گرداند، ولی اگر مال موقوف را در اختیار موقوف علیه قرار داد، آن وقف حتمیّت پیدا میکند و واقف نمیتواند به هیچ عنوان آن را به اموال خود بازگرداند.
در این حکم، فرق نمیکند که موقوف علیه چه کسی باشد، امام معصوم باشد یا فرد عادی. نیز تفاوتی ندارد که مال موقوف چه مقدار باشد، کم یا زیاد.
58- حرمت اموال مردم
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«فَلا یَحِلُّ لِأَحِدٍ أَنْ یَتَصَرَّفَ مِنْ مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إذْنِهِ (61)»؛
«برای هیچ کس جایز نیست که بدون اذن صاحب مال، در مالاش تصرّف کند».
حضرت، به مطلبی اشاره میکنند که در آیهی شریفه: (لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْکُمْ) (62) به آن اشاره شده است. خداوند در این آیه فرموده است: «اموال خود را بین خود به باطل نخورید، بلکه تصرّف شما، به واسطهی تجارتی باشد که با رضایت شما، در میانتان متداول است». همانگونه که آبروی مسلمان باید حفظ شود و جانش محفوظ باشد، مالش نیز باید چنین باشد، و دیگران چشم سوئی به آن نداشته باشند. مالک مال دیگران شدن، اگر بدون اسباب شرعی و عرفی از قبیل تجارتِ با رضایت، بخشش، ارث، اجاره و یا سایر اسباب شرعی که در فقه اسلامی به آنها اشاره شده باشد، نتیجهای جز جامعهای پر هرج و مرج در پی ندارد. در این آیه و نیز حدیث شریف، اینگونه دستور داده شده که تصرّف در مال دیگران، به هرگونه که باشد، باید با رضایت یا اذن یا اجازهی صاحب مال باشد و کسی حق ندارد با زور، مال دیگری را از دستاش بیرون آورد و خود را صاحب آن داند.
59- زکات، پاک کنندهی نفس
«أمّا أَمْوالُکُمْ فَلا نَقْبَلُها إلّا لِتَطَهَّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیَصِلْ وَمَنْ شاءَ فَلْیَقْطَعْ، فَما آتانی اللهُ خَیْرٌ مِمّا آتاکُمْ (63)»؛«اما اموال شما، پس آنها را نمیپذیریم، مگر به خاطر اینکه پاک شوید. پس هر که میخواهد، بپردازد، و هر که نمیخواهد، نپردازد. آنچه را که خدا به ما عطا کرده، از آنچه به شما عطا نموده بهتر است». در اول وقت است که امام زمان (علیه السلام) نماز میخواند، و کسانی که در این موقع نماز بخوانند، به برکت نماز حضرت (علیه السلام)، نمازشان مقبول درگاه خداوند خواهد شد. البته اختلاف افقها تأثیری در این موضوع ندارد، و به عبارت دیگر، منظور انجام نمازها در یک زمان واحد نیست، بلکه مقصود اتحاد در یک عنوان واحد یعنی «ادای نماز در اول وقت» است، منتها هر کسی بر حسب افق خودش. حضرت (علیه السلام)، در این کلام مبارک خود، به این نکته اشاره میکند که ثمرهی پرداخت حقوق مالی واجب، به خود انسان برمیگردد و گرفته شدن این اموال از سوی امام، برای پاک شدن نفس پرداختکنندگان است، نه اینکه امام به آنها محتاج باشد. قرآن کریم نیز در آیهی زکات به این نکته اشاره کرده است: «(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ) (64)؛ از اموال آنان، صدقه (زکات) اخذ کن تا آنان را پاک گردانی و تزکیه کنی. و بر آنان درود فرستاده و دعا کن که دعای تو مایهی آرامش آنان خواهد بود».
60- دوری از شیطان به وسیلهی نماز
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«ما أَرْغَمَ أَنْفَ الشَّیْطانِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلاةِ، فَصَلِّها وَأَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ» (65)؛
«هیچ چیز به مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمیساید، پس نماز بگذار و بینی ابلیس را به خاک بمال».
این کلام، از پاسخهایی است که از ناحیهی مقدس امام زمان (علیه السلام)، در جواب مسائل ابی الحسین جعفر بن محمد اسدی، صادر شده است. از این حدیث استفاده میشود که به خاک مالیدن بینی شیطان - که در حقیقت غلبه بر شیطان است - اسباب متعددی دارد که بهترین راه و سبب این کار، نماز است. سرّ آن، این است که نماز، بر ذکر و یاد خدا و انقطاع از خلق و توجه تامّ به خداوند متعال مشتمل است. زیرا خداوند متعال میفرماید: «(أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری) (66)؛ نماز را برای یاد من برپا دار». نمازی که چنین باشد، انسان را از فحشا و منکرات باز میدارد، و در نتیجه، انسان، بر هوای نفس و شیطان غلبه پیدا میکند. و همچنین نماز متصل شدن قطرهی ناچیز به دریای بیکران و استفاده از آن است.
61- اثر تأخیر نماز از اول وقت
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداةَ إلی أَنْ تَنْقَضیِ الْنُجُومْ» (67)؛
«معلون و نفرین شده است آن کسی که نماز صبح را عمداً تأخیر بیندازد تا موقعی که ستارگان ناپدید شوند».
از این حدیث و احادیث دیگر استفاده میشود که نماز سه وقت دارد:
1- وقت فضیلت:
که همان اول وقت نماز است و از آن در روایات با تعبیر «رضوان الله» آمده است. و بهترین وقت برای نماز همین وقت است؛ زیرا:الف- در این وقت است که دستور بجای آوردن نماز از جانب خداوند متعال صادر شده است، و اهمیت دادن به دستورات الهی و فوری انجام دادن آن مطلوب است.
ب- نماز در حقیقت ارتباط موجود محدود و سر تا پا احتیاج با نامحدود و بهرهبرداری از اوست، که این در حقیقت به نفع انسان است، و سرعت و فوریت در آن مطلوب است.
ج- در اول وقت است که امام زمان (علیه السلام) نماز میخواند، و کسانی که در این موقع نماز بخوانند، به برکت نماز حضرت (علیه السلام)، نمازشان مقبول درگاه خداوند خواهد شد. البته اختلاف افقها تأثیری در این موضوع ندارد، و به عبارت دیگر، منظور انجام نمازها در یک زمان واحد نیست، بلکه مقصود اتحاد در یک عنوان واحد یعنی «ادای نماز در اول وقت» است، منتها هر کسی بر حسب افق خودش.
2- آخر وقت:
که در روایات با تعبیر «غفران الله» آمده است. تأخیر نماز از اول وقت به آخر وقت مذموم است و لذا امام زمان (علیه السلام) این چنین شخصی را مورد لعن و نفرین خود قرار داده و از رحمت خدا دور نموده است. در روایتی دیگر از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «بجای آوردن نماز در اول وقت موجب خشنودی خدا است و بجای آوردن آن در آخر وقت گناه داشته ولی مورد عفو و مغفرت و بخشش خداوند است» (68).3- خارج از وقت:
بجا آوردن نماز در خارج از وقت آن است، که اصطلاحاً از آن به «قضا» تعبیر میشود. اگر کسی نماز خود را در اول وقت و یا آخر وقت بجای نیاورد باید قضای آن را بجای آورد، و این به امر و دستور جدید است، حال اگر عمداً تأخیر انداخته تا وقت گذشته است، معصیت کرده و باید از آن توبه کند و الا مورد عقوبت خداوند متعال است، ولی اگر از روی سهو و نسیان بوده و در آن قصوری نداشته است، مورد عقوبت الهی نخواهد بود.62- سجدهی شکر
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَأَوْجَبِها... فَإنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الفَرائِضِ عَلَی الدُّعاء بِعَقیبِ النَّوافِلِ، کَفَضْلِ الفَرائِضِ عَلَی النَّوافِلِ، وَالسَّجْدَةُ دُعاءٌ وَتَسْبیحٌ» (69)؛
«سجدهی شکر، از لازمترین و واجبترین مستحبات الهی است... همانا، فضیلت دعا و تسبیح پس از واجبات، بر دعا بعد از نوافل، همانند فضیلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبیح است».
حضرت، در این کلام، به اهمیت یکی از مستحبات، یعنی سجدهی شکر اشاره میکند و بعد از آن به دعا و تسبیح بعد از فرائض پرداخته و فضیلت آن را به مانند فضیلت فریضه بر نوافل میداند و نیز اصل سجده و قرار دادن پیشانی بر خاک را در اجر و ثواب به منزلهی دعا و تسبیح میداند.
آنچه از بررسی آیات و احادیث به دست میاید این است که همهی واجبات و یا همهی مستحبات، در یک سطح و اندازه نیستند، مثلاً نماز، در میان واجبات، اهمیتاش از همه بیشتر است؛ زیرا، قبولی اعمال، به قبول شدن نماز بستگی دارد. در میان مستحبات، برابر این حدیث، سجدهی شکر، از همهی مستحبات، بااهمیتتر است. شاید علت، این باشد که سجدهی شکر، کلید افزایش و تداوم نعمت است؛ یعنی، هرگاه انسان، با دیدن و یا رسیدن نعمتی، شکر گزارد، آن نعمت تداوم یابد و نعمتهای دیگر نیز نازل گردد. این نکته در قرآن به صراحت آمده است: «(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ) (70)؛ اگر شکر نعمت به جای آورید بر نعمت شما میافزایم».
حضرت (علیه السلام)، در این حدیث، به چند نکته اشاره میفرماید:
1- سجدهی شکر، زمان و مکان خاصی ندارد ولی با توجه به این حدیث بهترین زمان برای این کار بعد از نمازهای واجب و نوافل است.
2- سجده کمال انسان و نهایت خضوع در برابر خداوند متعال است، در این هنگام است که انسان خود را نخواهد دید و هرچه عظمت و بزرگی میبیند از آن خداوند است، لذا این حالت، بهترین حالت برای بنده است، خصوصاً هنگامی که توأم با ذکر و شکرگذاری لفظی و قلبی باشد.
3- دعا و تسبیح بعد از نمازهای واجب، ثواب زیادی دارد، و از ثواب دعا و تسبیح پس از نمازهای نافله، ثواباش خیلی بیشتر است، همانگونه که فضیلت فرائض از نوافل بیشتر است.
4- حضرت (علیه السلام)، با بیان اینکه سجده، دعا و تسبیح است، میفهماند که خود سجده هم یک نوع تسبیح و دعا است و همانگونه که ذکرِ پس از نماز، مطلوب است، سجده کردن هم کاری مستحب است؛ زیرا، غایت و هدف از دعا و تسبیح، خضوع و خشوع و تذلل برای خداوند متعال است، و شکّی نیست که این غایت، در سجده، به نحو اتمّ و اکمل، است.
63- فضیلت تسبیح تربت سیدالشهداء (علیه السلام)
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«مِنْ فَضْلِه، أَنَّ الرَّجُلَ یَنْسی التَّسبیحَ وَ یُدیرُ السُّبْحَةَ فَیُکْتَبُ لَهُ التَّسْبیحُ» (71)؛
«از فضائل تربت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) آن است که چنانچه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود ثواب تسبیح و ذکر را دارد، گرچه دعایی هم خوانده نشود».
دربارهی فضیلت تسبیح با تربت حسینی ذکر دو نکته ضروری است که به آنها اشاره میکنیم:
1- تربت امام حسین (علیه السلام) از جمله تربتهایی است که خداوند متعال آن را مبارک گردانیده است؛ زیرا از قطعهی زمینی است که جسد پاک و مطهر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) را دربرگرفته است. از جمله اغراض و مقاصد عالی در استحباب تسبیح با تربت حسینی آن است که شخص تسبیح کنندهی با تربت هنگامی که آن را در دست میگیرد به یاد فداکاری امام حسین (علیه السلام) در پیشگاه خداوند میافتد و اینکه چگونه یک انسان میتواند در راه عقیده و مبدأ اینگونه فداکاری کرده و با ظالمان مقابله نماید. انسان در این حال به یاد آن ارواح پاک و مقدّس و مطهری میافتد که جان خود را در راه معشوق حقیقی فدا کرده و در نتیجه ارواح آنان به ملکوت اعلی پرکشیده است. در این هنگام و با این تفکّر، حالت خضوع و خشوع در او ظاهر شده، دنیا و آنچه در آن است در نظر او حقیر جلوه میکند، و یک حالت عرفانی و معنوی خاصّی در نفس او پدید میآید. و این به جهت توسل و ارتباط با امام حسین (علیه السلام) از طریق تربت اوست. و به همین جهت است که در روایات میخوانیم سجود بر تربت حسینی حجابهای هفتگانه را پاره میکند.
2- یکی دیگر از آثار و برکات تسبیح با تربت امام حسین (علیه السلام) که اهل بیت (علیهم السلام) با سفارش به آن دنبال میکردند شناساندن مظلومیت امام حسین (علیه السلام) به مردم است؛ زیرا شخص نمازگزار هر روز بعد از نماز و بهرهمندی از آن، هنگامی که چشمش به تربت حسینی میافتد، به یاد امام حسین (علیه السلام) و فداکاریهای او و اصحاب و اهل بیتش میافتد. و معلوم است که یادآوری این چنین الگوهایی - از حیث روانشناسی - اثر تربیتی و معنوی عجیبی در نفس انسان خواهد گذاشت، انسانها را حسینی بار خواهد آورد، روح و خون حماسهی حسینی را در وجود انسان به حرکت درخواهد آورد.
نمایش پی نوشت ها:
1. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 197.
2. این مقاله تنها برای استفادهی صاحب نظران تهیه شده است لذا مقلدین محترم برای عمل به این دستورات باید به مرجع تقلید خود مراجعه نمایند. (راسخون)
3. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 702.
4. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 481.
5. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
6 . بحارالانوار، ج 53، ص 162.
7. بحارالانوار، ج 53، ص 162.
8. بحارالانوار، ج 53، ص 162.
9. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 489.
10. بحارالانوار، ج 53، ص 162.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 53، ص 162.
13. الاحتجاج، طبرسی، ج 2، ص 487.
14. بحارالانوار ج 53، ص 159.
15. غیبت، طوسی، ص 374.
16. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 487.
17. همان.
18. بحارالانوار، ج 53، ص 162.
19. بحارالانوار، ج 53، ص 151.
20. بحارالانوار، ج 53، ص 154.
21. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 469.
22. البلد الامین، ص 349.
23. المصباح، ص 208.
24. غیبت، طوسی، ص 378.
25. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 483.
26. غیبت، طوسی، ص 378.
27. غیبت، طوسی، ص 378.
28. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 485.
29. بحارالانوار، ج 53، ص 159.
30. مزارکبیر، ص 165.
31. همان.
32. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 487.
33. همان.
34. بحارالانوار، ج 53، ص 162.
35. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 487.
36. بحارالانوار، ج 53، ص 162.
37. غیبت، طوسی، ص 374.
38. غیبت، طوسی، ص 374.
39. همان.
40. غیبت، طوسی، ص 374.
41. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 485.
42. بحارالانوار، ج 53، ص 154.
43. احتجاج، طبرسی، ص 378.
44. غیبت، طوسی، ص 378.
45. بحارالانوار، ج 53، ص 180.
46. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 469.
47. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 469.
48. اعلام الوری، ص 452.
49. کمال الدین، ج 2، ص 520.
50. المصباح، ص 208.
51. المصباح، ص 208.
52. مهج الدعوات، ص 302.
53. مهج الدعوات، ص 302.
54. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
55. همان.
56. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
57. مزارکبیر، ص 165.
58. رجال کشّی، ج 2، ص 816؛ بحارالأنوار، ج 50، ص 318 و 319، ح 15؛ وسائل الشیعة، ج 1، ص 38، ح 61.
59. الإرشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 39؛ إعلام الوری، ج 1، ص 436؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 334.
60. کمال الدین، ج 2، ص 520، ح 49؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 182، ح 11.
61. کمال الدین، ص 521، ح 49؛ احتجاج، ج 2، ص 299؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 183، ح 11؛ وسائل الشیعة، ج 9، ص 540 و 541، ح 12670.
62. سورهی نساء، آیهی 29.
63. کمال الدین، ج 2، ص 484، ح 4؛ الغیبة، طوسی، ص 290، ح 247؛ احتجاج، ج 2، ص 283؛ إعلام الوری، ج 2، ص 271؛ کشف الغمة، ج 3، ص 339؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1114؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 180، ح 10.
64. سورهی توبه، آیه 103.
65. کمال الدین، ج 2، ص 520، ح 49؛ فقیه، ج 1، ص 498، ح 1427؛ تهذیب الأحکام، ج 2، ص 175، ح 155؛ الإستبصار، ج 1، ص 291، ح 10؛ الغیبة، طوسی، ص 296، ح 250؛ احتجاج، ج 2، ص 298 بحارالأنوار، ج 53، ح 182، ح 11؛ وسائل الشیعة، ج 4، ص 236، ح 5023.
66. سورهی طه، آیهی 14.
67. الغیبة، طوسی، ص 271، ح 236؛ احتجاج، ج 2، ص 298؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 16، ح 12؛ وسائل الشیعة، ج 4، ص 201، ح 4919.
68. فقیه، ج 1، ص 217، ح 651؛ بحارالأنوار، ج 79، ص 351، ح 23.
69. احتجاج، ج 2، ص 308؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 161، ح 3؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص 490، ح 8514.
70. سورهی ابراهیم، آیهی 7.
71. احتجاج، ج 2، ص 312؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 165، ح 4.
منبع مقاله :
رضوانی، علی اصغر؛ (1388)، دینشناسی از دیدگاه حضرت مهدی (ع)، قم: انتشارات دلیل ما، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}